آدمهایی که شبانه روز میدوند، تلاش میکنند تا زندگی بهتری برای خود و خانوادهشان فراهم سازند اما در این ماراتن نفس گیر، کمتر کسی به محیط پیرامون خود و به زمین میاندیشد. شما تا پیش از خواندن این گزارش چقدر به زمین فکر کرده بودید؟ به سلامت آن چطور؟ اگر در شمار کسانی هستید که بخشی از دغدغهتان زمین بوده است، بدانید جزو اقلیت بسیار کوچکی هستید که حتی یک درصد جامعه را تشکیل نمیدهید! باور نمیکنید به بخشی از طبیعت سفر کنید. لازم نیست جای خاصی را انتخاب کنید. به هر منطقهای که دلتان میخواهد بروید. به جنوب کشور و حواشی خلیجفارس یا به جنگلهای شمال. اگر هم خواستید، سری به ارسباران بزنید. میتوانید به باتلاق گاوخونی بروید. شاید هم بهتر باشد به خلیج نایبندان سفر کنید یا به جنگل ابر. به هر بخشی از سرزمین مان سفر کنید خواهید دید شمار شهروندانی که به زمین میاندیشند چه اندازه اندک است. چقدر نامهربانیم با زمین!
نخست، نظر مهندس بیژن فرهنگ دره شوری، کارشناس برجسته و چهره آشنای محیطزیست را درباره روز زمین جویا میشوم (دلم نمیآید دخلوتصرفی در گفتههایش کنم که عین کلامش بیشتر بر دل مینشیند) میگوید: «ما با زمین خیلی بد رفتار کردیم از اعماق تا ارتفاعات. آبهای زیرزمینی را بیحسابوکتاب بدون هیچ دوراندیشی و آینده نگری در سراسر کشور تخریب کردیم. از بم گرفته تا کرمان، سیرجان، رفسنجان، نایین، همه جا، سفرههای آب زیرزمینی را خراب کردیم. پوشش گیاهی را از بین بردیم. خاک حاصلخیز را از بین بردیم. چقدر زمین حاصلخیز را تبدیل به خانه کردیم.
اگر به عکسهای هوایی و ماهوارهای نگاه کنید در سراسر کشور میتوانید ابعاد گسترده این فاجعه را ببینید؛ زمینهای حاصلخیزی که قربانی توسعه شهرها شده. چه موقع این اتفاقات در مملکت افتاده؟ ما به زمین احترام نگذاشتیم. در کجا حتی یک متر به زمین احترام گذاشتیم؟ ما خراب کردیم. این نسل طی 40- 30 سال گذشته زمین را خیلی خیلی خراب کرده. بیسابقه است این خرابیها.»دره شوری ادامه میدهد: «چندین دریاچه در کشور خشک شده که میشود کف آن رانندگی کرد؛ پریشان، بختگان، ارژنگ، مهارلو، گاوخونی و... . به چشمهها وسرچشمهها نگاه کنید، اصلا جایی هست که خراب نکرده باشیم؟ این کار ما و برخورد ما با زمین است!»
آقای دره شوری چه میتوان کرد؟ میگوید: «ببینید سالهای سال است زمین را تخریب میکنند. این انسان این ملت با سرعت این تخریبها را ادامه میدهد. این روند ظاهرا همچنان ادامه دارد تا زمانی که زمین او را تنبیه کند. زمین جواب این بیاحترامیها را میدهد. انسانی که بدون آیندهنگری و بدون خرد با زمین اینگونه رفتار میکند باید منتظر عواقب این رفتار بد خود باشد.»وی ادامه میدهد: «من نگرانم. خیلی نگرانم. 80-70 میلیون در این سرزمین زندگی میکنند اما تمام منابع سرزمین را تخریب و چپاول میکنند نه بهرهبرداری! شکی نیست این انسان بلایی سرخودش میآورد. من فکر نمیکنم به راحتی و در آینده نزدیک این ملتی که دارد با زمین این کار را میکند متوجه رفتار خودش بشود؛ البته اغلب مدیران مقصرند نه مردم. شک نکنید زمین پاسخ این بیمهریها را میدهد.»
صحبتهای دره شوری در عین گزنده بودن، شیرین است؛ گفتههایش به پایان رسیده اما از او میخواهم بیشتر بگوید. میافزاید: «ما زباله را همه جا ریختیم و میریزیم از قله کوهها تا دریاها. خلیجفارس و دریای خزر را به زباله دانی از پلاستیک و مواد نفتی تبدیل کردهایم. اما مردم مقصر نیستند، برای اینکه مردم آن چیزی را میدانند که به آنها آموختهاند. علم الهی را معدود آدمهایی دارند و بس. باید به بقیه آموزش داده شود. متأسفانه در کشور ما، آموزش محیطزیست و آموزش احترامگذاشتن به زمین و آب وجود ندارد. اول باید مقامات و آموزگاران یاد بگیرند. باید کسی به اینها آموخته باشد تا به محیطزیست و زمین اهمیت بدهند، آن وقت آنها میتوانند به دیگران آموزش بدهند.
تلویزیون و مطبوعات ما کدام آموزش را به مردم داده اند؟ کدام مجله یا روزنامه ویژه محیطزیست در کشور منتشر میشود؟ ارگان سازمان محیطزیست کدام است؟ کانال ویژه تلویزیونیاش کو؟ تلویزیون ما تمام سوسکهای آفریقایی را به مردم نشان میدهد اما از آب و زمینی که مربوط به سرزمین خودمان باشد خبری نیست! مردم مقصر نیستند. به ثروتمند و فقیر هم ربطی ندارد. دقت کنید از چه ماشینهایی زباله به بیرون پرتاب میشود.
در کجای دنیا از یک ماشین با رانندهای آنچنانی قوطی آب میوه به بیرون پرتاب میشود؟ اما با همه این حرفها مردم مقصر نیستند. مشکل چیز دیگری است».
از نگاه یک فعال زیستمحیطی
عباس محمدی، رئیس انجمن کوهنوردان ایران، نام آشنایی برای مخاطبان این صفحه است. لابد مطالبش را خواندهاید. در هر محیط کوهستانی که کلنگ تخریبی بر زمین خورده، محمدی به هر طریقی که توانسته اطلاعرسانی کرده است. او درباره روز زمین میگوید:« بدیهی است ما نسبت به کوهها و مناطق کوهستانی حساسیم. بهنظر من بخش مهمتر محیطزیست ایران، مناطق کوهستانی است زیرا این مناطق هم تأمینکننده بخش عمده آب است هم آخرین پناهگاه حیات وحش و گونههای گیاهی و جنگلی ما، زیرا در جلگهها و دشتها از قرنها پیش بهخصوص طی چند دهه اخیر، بهرهبرداری بهگونهای بوده که محیط سالمی باقی نمانده است.»
محمدی میافزاید: «در حال حاضر، در محیطهای کوهستانی کار از اینکه زمین را پاک نگه داریم و زباله نریزیم گذشته، چون در واقع کلیت زمین و خاک در حال نابودی است. در جایی که پروژههای عمرانی بدون هیچ ملاحظهای در حال اجراست، حفظ زمین معنایی ندارد. در مواردی وقتی میخواهیم منطقهای را پاکسازی کنیم کارمان بیشتر به یک شوخی شبیه است. گرچه معتقدم هر کار کوچکی در جای خودش لازم است. برای روشنتر شدن مسئله مثالی میزنم.
در دامنههای کوهستانی تهران که بیشترین نیروهای حفظ طبیعت و ضابط قانون در آن حضور دارند، با وجود مصوبههای پرشمار و نظارتهای همگانی و قوانین متعدد، جلوی چشم همه، تمام این مقررات و مصوبات زیرپا گذاشته میشود؛ جالب اینجاست که بنابر مصوبات موجود، اولا در شمال تهران از ارتفاع 1800 متر به بالا، ساختوساز ممنوع است. ثانیا بهنظر میرسد شهرداری تهران برای مقابله با این بلای خانمانسوز عزمش جزم است. با این همه مراجعه کنید به ارتفاعات کلکچال و ببینید بازار ساختوساز در این ارتفاعات تا چه اندازه داغ است؛ بهطوری که آنجا شبها مثل شهرکی روشن است. برای دسترسی به همین محدوده، جاده بزرگی در دست ساخت است. واقعا چه کسی دارد این ساختوساز را انجام میدهد ؟ این خلاف نیست؟ ظاهرا در کشور ما برای بعضیها قانون جاری و ساری است ولی بعضیها استثنا هستند. این یک نمونه غمانگیز همین دوگانگی است.»
این فعال زیستمحیطی در ادامه به نمونه دیگری از تخریبهای سرزمین در پایتخت اشاره میکند: «نمونه دیگر، منطقه سنگان و سولقان است. از روستای سنگان (واقع در جاده امامزاده داوود) به سمت منطقهای که معروف به آبشار است جاده عریضی با حجم عملیات سنگین در دست ساخت است. آبانماه گذشته موضوع را با مسئول منابع طبیعی شهر تهران در میان گذاشتیم، در کمیته محیطزیست شورای شهر هم مطرح کردیم با این توضیح که این جاده هیچ توجیهی ندارد، ضمن آنکه این منطقه جزو منطقه استحفاظی منابع طبیعی تهران است. مسئولان هم گفتند جلوی این کار را میگیریم و این کار را کردند.
منابع طبیعی کار را تعطیل کرد اما با وجود مصوبات موجود و مخالفت مسئولان و با آنکه ساخت و ساز در حریم تهران باید با موافقت شهرداری و منابع طبیعی انجام شود به تازگی بخشداری کن و سولقان عملیات جادهسازی را از سر گرفته و بهشدت در حال کارند! این در حالی است که این منطقه یکی از حوزههای آبخیز کن است. خب با این وصف، سؤال این است که کدام قانونی اجازه میدهد صرفا برای چند روستایی مسیر رودخانهای را که متعلق به چند ده هزار نفر است از سرچشمه تا بالا تصرف کنند؟
توجیه آنها اگر دسترسی به باغات است اولا بخش عمده این درختان بهمنظور تصرف اراضی ملی و طبیعی کاشته شده است. ثانیا همه این درختان بر فرض مصون ماندن از آفات و سرمازدگی، سالانه 10میلیون گردو هم نمیدهد آن وقت جادهای که دارد احداث میشود بالغ بر 300میلیون تومان هزینه دارد! آیا جز این است که این مسائل دستاویزی است برای تصرف اراضی مورد نظر.
وقتی در حاشیه تهران که بیشترین نظارت مردمی و تمرکز نیروهای ضابط و قانون وجود دارد طی چند دهه این اتفاقات روی میدهد دیگر مشخص است در دنا، زردکوه بختیاری و کوههای لرستان که برای هر چند هزار هکتار یک محیطبان وجود دارد چه میگذرد! آیا زمان آن نرسیده که مسئولان و دولت با بازنگری اساسی در کارهای خود مانع چنین روندی شوند؟»
عباس محمدی در پایان میگوید: «بهنظر میرسد کار از این حرفها گذشته است. سرعت توسعه ناپایدار چنان شتابی گرفته است که ما تمام داشتهها و سرمایه خودمان را بهطور کل از دست خواهیم داد بهطوری که نه تنها برای آیندگان چیزی باقی نخواهیم گذاشت که باید نگران آینده خودمان هم باشیم؛ آینده خیلی نزدیک.»
از نگاه یک مدرس دانشگاه
دکتر برهان ریاضی، مدرس محیطزیست که سالهاست مشغول تدریس است از زاویه دیگری به روز زمین نگاه میکند: «متأسفانه هر وقت درباره زمین و طبیعت کشورمان صحبت میکنیم حرفهای مان رنگ مصیبت میگیرد زیرا بیمهری با طبیعت اگر فزاینده نباشد تداوم دارد پس ناگزیر باید حرفهای مایوسکننده بزنیم. درحقیقت نشانههایی از توجه درست به محیطزیست و منابع طبیعی در کشور وجود ندارد. الان بالاترین رکورد فرسایش خاک متعلق به کشور ماست. عوامل تخریبکننده محیطزیست و در رأس آنها چرای مفرط دام، شتر و گوسفند در مناطق بیابانی، همچنان ادامه دارد.
دیم زارهای کم بازده که بخش عمدهای از اراضی کشور در غرب، شمالغرب و شمال شرق را شامل میشوند همچنان شخم زده میشوند. در این اراضی که اغلب شیبدار هستند و هیچ تناسبی با کشتوکار ندارند، گندم و جو کشت میشود و بعد از چند سال هم رها میشوند. در حقیقت این اراضی توان خودشان را بهطور کامل از دست میدهند و این روند همچنان ادامه دارد.»
اما نگرانیها تنها مربوط به فرسایش خاک نیست. به گفته ریاضی «سرازیر شدن آلودگیها به منابع آبی و خشکاندن تالابها، صدها گونه گیاهی و دهها گونه جانوری را با تهدید جدی مواجه ساخته و متأسفانه این روند به امری رایج تبدیل شده است بهطوری که بسیاری از گونههای گیاهی که ارزش اکولوژیک و علوفهای بالایی دارند نادر و کمیاب شدهاند؛ گونههای حیات وحش جانوری هم وضعیتی مشابه دارند. نمونه بارز آن گور ایرانی است؛ گونهای که روزگاری همه دشتهای وسیع کشور جولانگاهش بود امروز زیستگاهش به منطقه بهرام گور و توران محدود شده است.
جبیر (نوعی آهو) هم در معرض انقراض جدی است همچنانکه یوز و دیگر گونههای حیات وحش. مشکل اینجاست که در کشور ما به حفاظت محیطزیست بها نمیدهیم.»